برادر شهید "میکائیل"
بسیجی رشید اسلام
شهید میکاییل نصیری
فرزند : رحمت الله
تاریخ تولد : 1349
سابقه حضور در جبهه :
تاریخ شهادت : سال 1365
محل شهادت :ام الرصاص
نام عملیات : کربلای 4
محل دفن : گلزار شهدای شهرستان آمل
فرازی از وصیت نامه شهید میکاییل نصیری
« والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا »
کسانی که در راه خدا جهاد کنند از راه هایی آنان را هدایت می کنیم .
"قرآن کریم "
سوی دیار عاشقان رو به خدا می رویم
بهر ولای عشق او به کربلا می رویم
وصیتی کرده به من عزیز همسنگرم
که من شهید اگر شدم ، بگو تو با مادرم
طلب نماید از خدا سلامت رهبرم
با درود و سلام به یگانه اختر آسمان ولایت که هم اکنون در محضر عدالت نشسته و با درود و سلام بر حسین بن علی که درس شهادت را به ما اموخت و با درود و سلام بر خانواده اسرا ، مجروحین ، معلولین ، مفقودین و شهدا .
نکته هاییاول خودم برای جوانان ، آن شیر مردان جبهه ها می گویم . ای جوانان مبادا در غفلت بمیرید که علی در محراب عبادت شهید شد و شما ای مادران مبادا از رفتن فرزندتان به جبهه ها جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمی توانید جواب زینب (س) را که تحمل 72 شهید را در یک روز نموده بدهید . سلامم را به رهبر عزیز برسانید و بگویید که من تا آخرین لحظه ها اعتقاد خودم را به اسلام و یاری خودم را به دین اسلام نشان خواهم داد . من شهیدم ای مادر ، شهیدی شاهد .
من بنا بر آیه و لا تحسبن الذین قتلوا ... به جبهه آمدم و شهید شدم . اکنون ای مادر در لحظه های احساس پیروزی بر روی زمین افتاده ام و چشم هایم را به آسمان دوخته ام .
چشمانی باز که آسمان آبی و خونین را نمی بیند و با دهانی باز که طعم خون خود را نمی چشد و با گلوله سربی که در قلبم فرو رفته است . اکنون بر روی زمین افتاده ام. خون خود را میدیدم که چگونه خاکی را کنار می زد تا جایی برای خود در میان آبها پیدا کند . اکنون سردی و گرمی هوا بر تنم بی اثرند . کبوترانی که به سویم می آیند ، گویی که مرا بالا می برند ، لحظه هایی هست که با دو کبوتر می روم. هیچ کس مرا نمی شناسد و نامم را نمی دانند ، اما آشنا بی همگانم ، من شهیدم شهید شاهد .
پدر عزیزم امیدوارم که خداوند این دو شهید را که در راهش فدا کردی بپذیرد .
خواهرم چشمانت را باز کن و چگونه گریه هایت سرازیر می شود ، این اشک ها را برای واقعه کربلا ، برای زینب بریز و بدان که اشک ریختن تو هیچ وقت دشمن را خوار و ذلیل نمی کند ، بلکه سیاست تو دشمن را از صحنه روزگار محو می کند و تو ای مادر همچون فاطمه زهرا باش که طفلانش را هدیه اسلام می کند و سعی کن آموزگار شهیدان باشی و تو ای پدر بزرگوارم همچون ابراهیم دست فرزند خود را بگیر و به کشتارگاه یعنی میدان مبارزه بفرست و اگر هم مانع رفتن فرزندانت شدی در قیامت حسین (ع) جلوی تو را می گیرد و شما ها ای برادرانم بدانید که سلاح من بر زمین افتاده ، من سلاح برادرم را گرفته ام و گلوله هایش را بر سینه دشمن نابکار هدف گرفته ام و وصیت او را عمل کردم و از شما می خواهم که سلاح زمین افتاده ام را بگیرید و گلوله هایش را به قلب دشمن هدف بگیرید . در آخر از تمامی مردم می خواهم که امام امت را تنها نگذارید و او را دعا کنید و شما ای خانواده های شهدا ، تویی که فرزندت را فدای اسلام کرده ای و مشکلات زیادی را تحمل کرده ای ، اکنون لحظه فرا رسید و باید فرزند دیگر خود را راهی جبهه ها کنی تا دشمن کوردل ، کور دل تر شود . در آخر از تمامی برادران بسیجی که در مراسم شهادتم لباس رزم پوشیده اند و در تشیع جنازه ام شرکت کرده اند تشکر می کنم .
والسلام
و من الله التوفیق
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
فرزند شما میکائئل نصیری
کردستان ، مریوان 2/2/65
--------------------------------------------------------------
"زینب های زمان" در اربعین رزمندگان "حسین زمان"
به گزارش رزمندگان شمال، اینها تصاویر زینب های عصر حاضر است که پاره های جگرشان را با لبیک به حسین زمان خود، به قربانگاه فرستادند تا اسلام پاینده بماند. زینب هایی که تا آن زمان شاید فقط در رثای مصائب زینب کبری(س) اشک ریخته بودند و نمی دانستند فرا خواهد رسید روزی که با عملشان باید در کنار بانوی بزرگ عاشورا قرار بگیرند و با دادن عزیز ترین کسانشان به ایشان بگویند ما نیز فرزندان خود را دادیم تا شاید ذره ای از آتش دل تو را به جان بخریم. و ما نیز چون تو بر این سختی ها استوار خواهیم ماند تا اسلام پیروز بماند.